« میج کلى » ( داگلاس ) هم‏راه با برادر علیلش ، « کانى » ( کندى ) به کالیفرنیا مى ‏رود . او چندى بعد ، تصمیم مى ‏گیرد وارد دنیاى مشت‏زنى حرفه‏ اى شود . او خیلى زود در رده‏ ى میان وزن پیشرفت مى ‏کند و صاحب عنوان مى ‏شود ، اما در پى آن سر از فعالیت‏ هاى خلافکارانه در مى ‏آورد ...

“کریستین ردکلیف” استاد موسیقی تصور می کرد که “کارل نواک” در جنگ کشته شده است. “کریستین” او را بسیار دوست داشته و اصرار به ازدواج با او دارد. در مراسم پذیراییشان؛ معشوق سابقش به “کارل” پیشنهاد اجرای تنها در کنسرت جدیدش را می دهد و…

یک زن زندانی به بیرون از زندان به یک هتل محافظت شده منتقل می شود تا شاید سازمان مبارزه با مواد مخدر بتواند او را قانع کند که علیه خلافکاران شهادت دهد...

یکی از شهرهای آلاباما توسط اتحادیه تبهکاری که روز به روز بزرگتر شده اداره می شود."جان پترسون" وکیلی که از ارتش به خانه بازمی گردد،تصمیم می گیرد پدرش "آلبرت" را به عنوان دادستان کل برساند و...

« چارلى دیویس » ( گارفیلد ) مشت زنى حرفه ‏اى است که به تقاضاى پدر ( اسمیت ) و مادرش ( روره ) دستکش ‏هایش را مى ‏آویزد تا تحصیلش را ادامه دهد . اما وقتى پدرش در یک حادثه‏ ى انفجار بمب کشته مى ‏شود ، به میدان مسابقه باز مى ‏گردد ...

« بالین » ( مک ریدى ) صاحب کازینویى بزرگ در بوئنوس آیرس است . او براى « امور حراستى » کازینو مردى به نام « جانى » ( فورد ) را به کار مى ‏گیرد . « جانى » پس از چندى متوجه مى‏شود که « گیلدا » ( هیورث ) محبوبه ‏ى سابقش همسر کنونى « بالین » است .

مردی به شهر کوچکی وارد می شود و قصدش پول در آوردن است.بعد از مدتی بیش از آنچه انتظارش را داشت بدست می آورد ...

سه سرباز بازگشته از جنگ جهانى اول ، « ادى بارتلت » ( کاگنى ) ، « جرج هالى » ( بوگارت ) و « لوید هارت » ( جفرى لین ) ، راه‏ هاى جداگانه‏اى را در زندگى مى ‏روند.

مایک لامبرت در جستجوی یک شغل معدنکاری است اما درگیر نقشه ای شوم میشود ...