دهه ی 1960، دوران حکومت فرانکو. «انریکه» (مارتینس) و «ایگناسیو» (برنال) دو دوست نوجوان در یک مدرسه ی کاتولیگ عشق، سینما و ترس را کشف می کنند. در بزرگی «ایگناسیو» که داستانی نیمه خود سرگذشت نامه ای در مورد ماجراهای دوره ی نوجوانی خود و «انریکه» نوشته به سراغ او می آید. «انریکه» حالا فیلم ساز است و می تواند این قصه را به فیلم برگرداند ...

چندین فرد از نسخه آینده خودشان , پیام های صوتی دریافت میکنند که شامل جزئیات دقیق زمان مرگ آنها میشود ....

در یک فستیوال موسیقی زیرزمینی قاتلی ماسک دار در تعقیب بازدید کننده ها است و ...

یک بازرس پلیس همراه با یک خبرنگار سعی در حل پرونده چندین قتل مرتبط به هم را دارند که ...

یک محقق در حال تحقیق بر روی یک قاتل زنجیره ای است که 20 سال قبل اعدام شده . او ادعا میکرد توسط یک قاتل مرده تسخیر شده است ...

یک ناخدای آمریکایی توسط مردی استخدام میشود که او را به هلند ببرد اما مرد در طول سفر می میرد ناخدا متوجه میشود که او به قتل رسیده و ...

فیلم، داستان مردی جوان را روایت می کند که خاطرات دوران کودکی اش درباره اتفاقات وحشتناکی که در اتاق خود تجربه کرده ، را به یاد می آورد. او به خانه باز می گردد تا با ترس‌هایش روبرو شود و...

یک فرد ناشناس با مدیر بانک تماس میگیرد و به او میگوید باید در مدت زمانی مشخصی پول بسیار زیادی جور کند در غیر این صورت بمب زیر صندلی اش منفجر میشود ...

کارآگاه پلیس دمدمی ، در فنلاند ، در حالی که تلاش می کند خانواده اش را در کنار هم نگه دارد ، در کاخ ذهن خود فرو می رود تا جنایات نفرت انگیز را حل کند. اگر شرلوک در فنلاند مستقر بود ، این بود.